ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 6 مرداد، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، 2021 معناى كلمه “لوط” و حكم نسبت دادن اين اسم به پيغمبر لوط عليه السلام )لوطی) کلمه ای است که نفس ایمان دار از آن متنفر است و نفس محترم این کار قبیح را طرد می کند . این لقب برای هر کسی که این کار زشت را انجام دهد بکار برده میشود ، آن کاری که قوم لوط علیه السلام انجام می دادند ، خداوند می فرماید : وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ ﴿80﴾ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ…(81) /الاعراف یعنی : و لوط را [فرستاديم] هنگامى كه به قوم خود گفت: آيا آن كار زشت[ى] را مرتكب مىشويد كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشى نگرفته است . شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان درمىآميزيد . وهمچنین می فرماید : أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء…( 55)/ النمل یعنی : آيا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مىآميزيد . پس لوط علیه السلام در دفع این عمل خطرناک می کوشید ، و در این مورد نصیحت می کرد ، و قومش را از انجام آن بر حذر می داشت . پس از این توضیح روشن می شود که نسبت دادن این عمل به پيغمبر لوط چه اشتباه بزرگی است ، از این جهت که انجام دهنده و یا مفعول این کار را لوطی می گویند، این نسبتی است ناروا و درست آنست گفته شود : ( کسی که عمل قوم لوط را انجام می دهد ) یا هر اسم دیگری برایش بگذارند . ما پیغمبر خود لوط علیه السلام را از این نسبت ناروا تبری می کنیم ، و آن را تصحیح کرده و به انجام دهنده اش نسبت می دهیم . اصل کلمه “لوط“ در کتاب تاج العروس آمده : “ولاط الشئ بقلبی” يعنى آن چیز به قلبم چسپید و محبوب شد ، یلوط يعنى میچسپد ، محبوب می شود ، ویلیط لوطاً و لیطاً و لیاطاً ، مثل کتاب : یعنی : چسپیدن و محبوب شدن . گفته می شود : هو الوط بقلبی یا الیط ، یعنی : او نزد من دلچسپ تر و محبوب تر است . إنّی لأجد فی قلبی لوطاً و لیطاً ، یعنی : من در قلبم برایش حبّی دارم که به قلب می چسپد ، این معنی را از جوهری و کسائی نقل کرده است . در حدیث ابو بکر رضی الله عنه آمده است که فرمود : إن عمر لأحب الناس إلي ثم قال : اللهم أعز والولد ألوط . حقیقت عمر محبوب ترین مردم است نزد من ، سپس گفت : خداوندا عزّت بده ، امّا فرزند محبوب تر و دلچسپ تر است ، ابو عبید می گوید : الوط یعنی : به قلب چسپیده تر است ، و همچنین هر چیزی به چیزی دیگر بچسپد می گویند : ” فقد لاط به ” یعنی به او چسپیده است ، این کلمه هم واوی است و هم یائی است ( حرف وسطش هم واو آمده و هم یاء آمده است ) . و لاط فلان بسهم أو بعین : یعنی : تیر یا چشم به فلانی اصابت کرد ، و اینکه حرف وسطش همزه باشد نیز لغتی است . من می گویم : وعینش نیز همچنین است چنانکه قبلاً به آن اشاره شد. و لاط القاضی فلانا بفلان : فلانی را به فلانی ملحق کرد ، به دلیل سخن عمر : انه کان یلیط أولاد الجاهلیّة بآبائهم : یعنی : عمر فرزندان جاهلیت را به پدرانشان ملحق می کرد ، یائی است . و لاط الشئ لوطاً ، یعنی : آن را پنهان کرد و چسپاند ، واوی است ، و لاط فی الأمر لاطاً : یعنی اصرار کرد ، این را لیث گفته است ، و این نیز واوی است ، چون اصل اللاط اللوط و آن از چسپیدن نزدیک است ؛ چون عادتاً اصرار کننده از به یک چیزی می چسپد . حكم نسبت دادن كلمه “لوطى” به پيغمبر لوط عليه السلام شیخ علامه بکر بن عبد الله ابو زید در کتاب المناهی اللفظیة ص 476 و ما بعد آن – با کمی اختصار- چنین می گوید : کلمه ” لَوَطَ در زبان عرب حامل معنی دوست داشتن ، و وصل شدن ، و چشپیدن ، است . اجماع علما بر این است که این کلمه بدون هیچگونه اختلاف مشهوری کار برد داشته است . فقهاء احکام لواط ، و لوطیت را در کتابهایشان ذکر کرده اند ، و همچنین مفسرین در کتب تفسیر، و اهل حدیث در شرح سنّت ، و لغویون در کتابهایشان آن را توضیح داده اند . بعضی موقع ترجمه محدثین مختلف است مثلاً ترمذی می گوید : ” باب آنچه در مورد لوطی آمده است ” و ابو داوود و ابن ماجه می گویند : ” بابی در مورد کسی که عمل قوم لوط را انجام می دهد . و از اینجاست که عمل قوم لوط را لوطی گفته اند و منظور از این نسبت نهی لوط است نه اینکه نسبت به ذات لوط علیه السلام باشد . محال است که حتّی به درون فرد تبهکاری هم نسبت دادن چنین چیزی به پیغمبر خدا لوط علیه السلام خطور کند . به همین خاطر به چیزی که بعضی از نویسندگان – معاصر – داستان پیغمبران گفته اند توجّه نمی شود ، از اینکه بعضی از آنها از بکار بردن این کلمه (اللواط) خود داری کرده اند ، مبنای خودداری کردن آنها غلطی است که در توضیح حقیقت معنای لغوی ” لاط ” واقع شده است ، و مبنای آن را اصلاح قرار داده اند ، در حالی چنانکه گذشت مبنای این کلمه بر حبّ ، و چسپیدن ، و وصل شدن قرار دارد، بعضی موقع این کار سبب اصلاح و بعضی موقع سبب افساد و خرابکاری است، هر یک برحسب کار و نیّتش ، خدا از همه دانا تر است . بعد از نوشتن آنچه گذشت ، و بعد از مشورت و استخاره ، برایم روشن شد ، تمام استدلالات و اظهاراتی را که نوشته ام خالی نيست از دفاع کردن از علمایی که همچنین مطلبی را دنبال کرده اند ، و نیز دفاع کردن از پیغمبر خدا لوط – علیه السلام – که لایق تر و شایسته تر است برای اینکه از او دفاع شود ، و خداوند می فرماید : ” هل جزاء الإحسان الّا الإحسان “ یعنی آیا پاداش نیکی جز نیکی خواهد بود ؟ پس چگونه این عمل زشت و قبیح را به پیغمبر خدا لوط نسبت می دهیم حتّی اگر به اعتبار این باشد که او نهی کننده این عمل زشت بوده است ، در حالیکه کمترین بی ادبی نسبت به لوط – علیه السلام – به درون مسلمان خطور نمی کند ؟ و شاید از آثار این نسبت باشد که در میان بزرگ مردان کسی را به اسم لوط نمی یابی مگر به ندرت . به عنوان مثال : در کتاب ( سیر اعلام النبلاء ) تنها یک بار کلمه لوط وارد شده و آن نیز ” ابو مخنف لوط بن یحی” است . آنچه را ادعا می کنم نتیجه تحقیقات خودم است ، و نمی گویم که قطعاً همین است ،پس هر کس بیشتر از آنچه گفته شد آگاهی دارد بنویسد تا حقیقت با استدلال روشن شود . تنها الله یاری رسان است 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .