Zxcv ارسال شده در 7 فروردین، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، 2021 سالیان سال پیش پادشاهی بود عادل و مهربان . از خوبی و مهر چیزی کم نداشت. اصلا هیچ زشتی در وجودش نمی گنجید. او به اهالی کشورش مهر می ورزید. از هر چه خوبی بود ، به آن ها می بخشید . حتی قسمتی از داراییش را به آن ها بخشید. او به قدری خوب بود که مردمان بد که در واقع دشمن او بودند هم به خوبی او اعتراف می کردند. او در ازای این همه خوبی تنها یک چیز می خواست، او می خواست که اهالی کشورش به یاد او باشند و خوبی او یادشان نرود. اوایل همین گونه بود . اما هر چه گذشت ... عده ای اعتراض کردند که به دیگران بیش تر بخشیده ای . عده ای دیگر بخشش او را وظیفه اش می دانستند . عده ای پشت به او کردند و او را فراموش کردند .عده ای هم قوانین آن کشور را نادیده گرفتند و بی اجازه از پادشاه قوانینی نادرست وضع کردند . و خلاصه انگار نه انگار پادشاه وجود دارد. پس از مدتی روزی پادشاه همه ی آن هارا یک جا جمع کرد و فقط یک سوال از آن ها کرد جواب آن خوبی ها این بود!؟ نام پادشاه خداااا بود و نام مردمانش انسان!!! مرتضی رویتوند 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .