sAmaR! ارسال شده در 2 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، 2020 همه چیز در اطراف ما سقوط می کند شادی کتاب های شعر درخت رویا همه چیز کوچک می شود مساحت دریا و مساحت آزادی! | سعاد الصباح | 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 2 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، 2020 میدانی دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده اما یک دفعه همه ات را آتش میزند... 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 2 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، 2020 مرا پیدا کن ! از پشت لبخند های ارغوانی اقاقی ها مرا پیدا کن ... ازبین نگاه گرم آفتابگر دان ها، از بین بوسه ها ی قرمز نسترن ها، از پس نفس های تلخ نرگس ها مرا پیدا کن... مرا در بین اشک های سرد بنفشه ها پیدا کن گرچه دست هایت خیس می شود! ولی پیدایم کن...! پلک بزن به روی دلبستگی نیلوفر ها، اگر چه احساسشان به مژه هایت گیر می کند... سبا جزایری 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 تمامِ کمد ها رو زیر و رو میکنم لباس های بهاری بارانی ها پالتوها را میپوشم شال گردنم را میبندم اما هنوز هم در سینه ام سوز می آید انگار هیچ لباسی جز آغوشت گرمم نمیکند ! سمانه سوادی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 گره خوردهام در رنج در شقاوتِ بی دلیلِ سکون در احوالِ بیترنمِ شب در سکوت ناپیدایِ جنون بُرخوردهام در حیرت در قناعتی از حال در اغماءِ لحظهها در نبودِ تو در نداشتنِ خاطرهها تو باشی من گره میخورم در عطر در حضورِ مطلقِ عشق در تبسمِ نورپاش ماه در حظِ بیتکرار شور تو باشی من شبیه دریایی پراز فانوسم آسمانی لبریز شهاب شبیه یک افق گسترده تا جهان یک نتِ نهایی تکمیلِ یک شاهکار تو باشی من شاعرم همراه واژه و کلام پرمیشوم از سرودنِ تو تَر میشوم از قطرههای باران نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 منطقِ احساس در پیچیدگیهایِ ادراکم مرددست نه راهی به اثبات نه میشود انکارش کرد و برودت معادلات سرد بیجواب مغز استخوان میترکاند بگذار نگاهت کنم که این آخرین برون رفت از این سرگردانی ممتدَست ... نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 پشتِ تمام پنجرهها چشمهایی همیشه منتظرست قابِ تلخی از انتظار و نمناکیِ شعری که دستهای تو را میخواهد به التیام پشت تمام نیامدنها پنجرههایی کمر خم کردهاند از شوریِ زخمهایی که همیشه تازهاند.. پشت تمام شبگردیها دلتنگیِ بیداریست که رام نمیشود حتی با رویا... نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 یک روز وسط ِ شهر در هیاهویِ برج و بوق و ترافیک در همهمه ی عشق های گم شده در پیاده روها در بن بستِ ناچاری غم آلود انسان تنها تو را به آغوش خواهم کشید دست های تورا به بوسه پروانه خواهم کرد و نسبتِ انتظار و گوگرد و عشق را ازسرزمینی خواهم گرفت که تنها با تو آسمانش یکرنگ ست ... نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 کوچه کوچه پاییز را قدم میزنم این شهر را به شوق پرسه میزنم کجاست آن دوچشم سیاه ِمست آن بوی دلانگیز ِسرمست آن خنده های آشوب گر ِبی رحم آن دست های ِمهربان ِگرم کجاست آن حرف های سینه سوز آن ترانه ی پیوند ِدلسوز کجاست همنوای ِدل بودن پاییز را مهربان بودن کجای این شهر مانده ای کجای این قصه ی ِنا تمام ِمن ؟ 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 نه آنکه پلک هایش طعم دریا داشت من بودم نه آنکه از ابر می بارید تو بودی در گستره ی حضور و غیاب شماتتی اگر هست نجابت دلی ست که درصحن ِعادت و فراموشی ها عشق را در خاطره های زرد نکاشت و به گیاهی بی بار و بر فرو نکاست و سینه را مأمن هزار شعر نگفته از رازهای پنهان کرد اندوه هرچه بزرگتر قدمت ِعشق تا هزاره های دیگر ماندنی ست ... نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 شب نمی آید وقتی چشم های تو روی در رویای ِتنهایی گرفته است من اینجا در لحظه های ِتاریک ِبی ترنم در جستجوی ِراه شیری گمشده برمدار تو میگرددم تاب اگر ندارد "خورشید بودن" یک دو قمر بر آسمان من بتاب .. نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 از نجوای خاکستری سنگ ردای ِمعطر شب را بوسیدم لبخند تو ترنم ماه بود در موج برکه ومن بدنبال سنجاقک ها درباد می دویدم نیلوفرثانی 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 عشق در آيينه ي شب معطل ِديدارست هرچه بخواهم خود را بخواب زنم ماه روي تو بيدارست... نیلوفرثانی 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 سنگفرش های ِخیس برگ های ِزرد هوای ِگرفته و ابری پاییز با طعم ِعشـق می آید .. نیلوفر ثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 وتو نم نم بــارانی بر برهوت یک بیــابان و طعم خوش زیسـتن حتی میـان خــاران نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 در کجای این جهان گم شده ای که هیچ راهی تورا بمن نمیرساند کجای جهان گم شده ام که هرچه می روم به حوالی تو نمیرسم نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 تکیه به شانه ات بزرگم میکند _ تمام قد ِعشق _ خسته است پرنده ی کوچک پنـاه تو کجاست..؟ نیلوفر ثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 باد باش و تا آنسوی خاطره با من باش اینجا کسی دلش هوای قاصدک دارد... نیلوفر ثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 صدای موزیک را زیاد میکنی تند تند راه میروی بلند بلند حرف میزنی فیلم میبینی زیر باران نمیروی شعر نمیخوانی قهوه نمینوشی اما.. هر کاری کنی اون کنجِ خیالت نشسته تو فقط خودت را گول میزنی... مریم قهرمانلو 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 تصمیم گرفته ام هر چه تو را به یاد من بیندازد دور بریزم فقط یکی بگوید با چای اول صبح با سیگار آخر شب با خلوت بعد از ظهر خیابان با خانه های پلاک چهل و چهار با نیمه ی تابستان با آخر بهار با اولین برف با درخت غرق شکوفه با باران با باران با باران چه کنم؟... مریم نوابی نژاد 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 به گمانم حواست به پاییز نیست آمده است.. خیالم راحت است که دیگر شمعدانی ها گل نمی دهند و من بهانه ای دارم که به دلم بگویم می خواست از این حوالی گذر کند دلم جان اما... آخر او تنها نشانه ی شمعدانی ها را دارد تو هم نگرانِ چیزی نباش خیالت تا می تواند در من پرسه می زند فردا دستش را می گیرم با هم به خیابان می رویم زیرِ باران .. رویِ برگهایِ پاییزی قدم می زنیم خیالت برایم از تو می گوید من برایش از تو می گویم و به این همه دیوانگی می خندیم بلند بلند بلند عادل دانتیسم 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 هر وقت قصد میکنم دیگر از تو ننویسم باران میبارد .. نغمهای زمزمه میشود کسی از تو میپرسد خاطرهای جان میگیرد ! و من در کشاکش این نبرد نابرابر همیشه مغلوب میشوم نبودنت درد میکند! درست مثل روز اول ... شایدم کمی بيشتر من به دستهای خالیام خیره میشوم و در ناباوریهای بیرحمانهی تمام روزهای نبودنت دستهای خالیام ... جای خالیات ... نبودنت و این پاهای خستهی بیپرسه درد میگیرد ... نیکی فیروز کوهی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 این برگهای زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه میافتند قرار است تو از این کوچه بگذری و آنها پیشی میگیرند از یکدیگر برای فرش کردن مسیرت گنجشکها از روی عادت نمیخوانند، سرودی دستهجمعی را تمرین میکنند برای خوشآمد گفتن به تو.. باران برای تو میبارد و رنگینکمان – ایستاده بر پنجهی پاهایش – سرک کشیده از پسِ کوه تا رسیدن تو را تماشا کند. نسیم هم مُدام میرود و بازمیگردد با رؤیای گذر از درز روسری و دزدیدن عطر موهایت! زمین و عقربهی ساعتها برای تو میگردند و من به دورِ تو! یغما گلرویی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 کسی نمیتواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ چرا پاییز نماندی؟ کسی نمیتواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟ یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟ کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد میشوی... کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟ چرا برگها را حرام میکنی؟ چرا زرد میشوی؟ چرا اخم میکنی؟ چرا اشک میریزی؟ کسی به تابستان نمیگوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمیپرسد که بارانت کو؟ از همه مهمتر بهار که همهچیز تمام است و هیچکس به بهار نمیگوید که تا الان کجا بودی؟ و کسی نمیگوید چرا همیشه نمیمانی؟ هیچکس از تابستان توقع برف ندارد و هیچکس از زمسنان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد.... همانقدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد یکوقتهایی زمستان باشد حق دارد یکوقتهایی سرد باشد یکوقتهایی دلگیر و گریان باشد یکوقتهایی به طرزِ خفه کنندهای گرم باشد... گذرِ فصلها طبیعت آدم است آدم همیشه بهار نیست... كیومرث مرزبان 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 اسفند، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، 2020 خالی شده ام خالی تر از این صندلی ... خالی تر از این درخت! که نارنجی دستش را از روی برگ هایش بر نمی دارد احساس می کنم در جهان کوچک من کسی از زندگی رفته است... رضا ادهمیان 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .