SARDAR ارسال شده در 23 بهمن، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، 2020 انسان در چگونه زیستن، از یک سلسله معیارها، مقرّرات و اصول پیروی می کند. مجموعة برنامه های علمی و اعتقادات قلبی و شیوة زیستن که برمبنای فرموده ها و خواسته های خداوند باشد، «دین» نام دارد. از این رو به آن چه که پیامبران الهی از سوی خداوند می آورند و مردم را به آن فرا می خوانند (چه در مرحلة عقیده، چه عمل) دین گفته می شود. «دین»، آیین و مقرّراتی است که آفریدگار برای انسان ها قرار می دهد که شامل اصول دین و فروع دین می شود.[1] اصل معنای دین، اطاعت و پاداش است و به معنای ثانوی در مورد «شریعت» به کار می رود، چون دین و شریعت هم، نوعی انقیاد و فرمانبرداری است. در روایات اسلامی هم در تفسیر و تحلیل دین، به مفهوم پذیرش و تسلیم و طاعت اشاره شده است. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «اصل الدینِ شجرة اصلها التسلیم و الرضا؛[2] اساس و ریشة دین، درختی است که ریشه در تسلیم و رضا دارد.» از این رو برای رسیدن به آیین خدا پسند و زندگی منطبق با خواسته های آفریدگار، ابتدا باید «دین» را شناخت، در مرحلة بعد شناخت آن چه انسان را از دین خارج می کند و به وادی طغیان و عصیان می کشاند، ضروری است. کسی می تواند مدعی زندگی مکتبی و متدینانه باشد که برای شناخت دین، تلاش کرده و به این «معرفت ناب» رسیده باشد. شناخت های بسیار و علوم متفاوتی میان مردم رایج است، ولی راستی کدام معرفت و آموزش، حیاتی تر و مهم تر است؟ امام کاظم(ع) می فرماید: «وجدتُ علم الناس فی اربع: اولها ان تعرف ربک، و الثانیة ان تعرف ماصنع بک، و الثالثة ان تعرف ما اراد منک، و الرابعة ان تعرف ما یخرجک من دینک؛[3] همة دانش مردم را (خلاصه شده) در چهار چیز یافتم: اول: آن که پروردگارت را بشناسی؛ دوم: آن که بدانی با تو چه کرده (و چه نعمت هایی به تو داده است)؛ سوم: آن که بدانی از تو چه خواسته است؛ چهارم: آن که بدانی چه چیزی تو را از دینت خارج می سازد. این چهار نکتة مهم، اصول کلی و ریشه ای دین شناسی است که در «خداشناسی»، «نعمت شناسی»، «وظیفه شناسی» و «راه شناسی» خلاصه می شود. در کلام دیگری از آن حضرت نقل شده است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به؛[4] سرآغاز دین، خداشناسی است و کمال شناخت او، پذیرفتن و تصدیق اوست.» ترديد نيست در اين كه هر يك از افراد انسان در زندگى طبعاً به همنوعان خود گراييده در محيط اجتماع و زندگى دسته جمعى اعمالى انجام میدهد و كارهايى كه انجام میدهد از همديگر بيگانه و بىرابطه نيستند و اعمال گوناگون وى مانند خوردن و نوشيدن و خواب و بيدارى و گفتن و شنيدن و نشستن و راه رفتن و اختلاطها و معاشرتها در عين حال كه صورتاً از همديگر جدا و متميز میباشند با همديگر ارتباط كامل دارند، هر كارى را در هر جا و به دنبال هر كار ديگر نمیشود كرد بلكه حسابى در كار است. پس اعمالى كه انسان در مسير زندگى انجام میدهد تحت نظامی است كه از آن تخطى نمیكند و در حقيقت از يك نقطه مشخصى سرچشمه میگيرد و آن اين است كه انسان میخواهد يك زندگى سعادتمندانه داشته باشد كه در آن تا میتواند كامروا بوده به خواسته و آرزوهاى خود برسد و به عبارت ديگر: تا میتواند نيازمنديهاى خود را از جهت بقاى وجود، به طور كاملترى رفع نمايد. و از اينجاست كه انسان پيوسته اعمال خود را به مقررات و قوانينى كه به دلخواه خود وضع كرده يا از ديگران پذيرفته، تطبيق میكند و روش معينى در زندگى خود اتخاذ مینمايد. براى تهيه وسائل زندگى كار میكند؛ زيرا تهيه وسائل زندگى را يكى از مقررات میداند، براى التذاذ ذائقه و رفع گرسنگى و تشنگى، غذا میخورد و آب میآشامد؛ زيرا خوردن و آشاميدن را براى بقاى سعادتمندانه خود ضرورى میشمرد و به همين قرار... قوانين و مقررات نامبرده كه در زندگى انسان حكومت میكند به يك اعتقاد اساسى استوارند و انسان در زندگى خود به آن تكيه داده است و آن تصورى است كه انسان از جهان هستى كه خود نيز جزئى از آن است، دارد و قضاوتى است كه در حقيقت آن میكند. مجموع اين اعتقاد و اساس (اعتقاد در حقيقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگى مورد عمل قرار میگيرد، «دين» ناميده میشود. این یک تعریف عام از دین است و بنابر آن، هرگز انسان (اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد) از دين (برنامه زندگى كه بر اصل اعتقادى استوار است) مستغنى نيست علامه بزرگوار حسن زاده آملی در رسالهای با نام علم و دین نمودهاند: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصور شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند. علامه شعرانی رحمه الله در کتاب نثر طوبی در ذیل واژه دین میگویند: دین به نظر ما خود مقصود ذاتی است از خلق انسان در نزد گروهی هم دین فقط برای دنیاست جماعتی دیگر گویند، دین دو مقصود دارد: هم نظم دنیا و هم سعادت آخرت ما گوئیم دنیا آن قدر ارزش ندارد که انبیاء و اولیاء و بزرگان برای نظم آن این همه رنج ببرند و خدا تعالی فرموده است: «ماخلقت الجن والانس الّا لیعبدون» و اگر گویی احکام معاملات و سیاسات همه برای نظم دنیاست، گوییم تا آن حد که مردم آسوده باشند و به آخرت پردازند و اصل دنیا برای آخرت است. تفاوت دو واژه دین و شرع دین در اصطلاح صحیح و دقیق با شرع فرق دارد. شرع قوانین فقه را میگویند و دین سایر مسایل را مثل اصول عقاید و اخلاق، در شرح مختصرالاصول و هم در کتاب فصول اشاره به این مطلب شده است و در حقیقت شرعیه میان آن و حقیقت دینیه فرق گذاشتند. ممکن است پیامبری شریعت نداشته باشد اما این که پیامبری دین نداشته باشد غیرمعقول است علت تفاوت ادیان توحیدی بطور كلى هر دينى از اديان كه داراى كتاب است در هر عصرى كه نازل شده باشد متضمن طريقه فطرت است، چيزى كه هست در هر عصرى از احكام فطرت آن مقدارى را متضمن است كه اهل آن عصر استعداد پذيرفتن آن را دارند.و لذا اگر بتوان ادیان توحیدی را به همان صورتی که توسط انبیاء ابلاغ شده اند و بدور از تحریفاتی که بعدا در آنها صورت گرفته است با هم مقایسه نمود. نتیجه ای که حاصل می شود قطعا این خواهد بود که اختلاف آنها از جهت زیاده و نقصان است یعنی هر پیامبر جدیدی متناسب با ظرفیت و استعداد عصر خود، مسائل دین را به صورت کامل تر و با تفصیل بیشتر آوردهاند. از همین روست که قرآن کتابهای دینی پیش از خود را تایید می کند و خود را مشتمل بر آنها می داند. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .