دل غمگین من

[Raheleh]

زیبایے ‌او بہ یڪ
غزل مے‌ماند

چشمش ‌همہ ‌جا
دست مرا میخواند
مڹ ‌هر چہ ‌ڪہ
مےنویسم اینجا با عشق

 تقدیم بہ آڹ ‌ڪسے‌
 ڪہ خودش مےداند..

[Raheleh]

‌‌احساسِ غربت مےڪنم…

وقتے ڪنارم نیستے…

بااشڪ خلوت مےڪنم…

وقتے ڪنارم نیستے…

تصویرزیباے تورا…

ڪنجِ دلم چسبانده‌ام…

اورازیارت مےڪنم…

وقتے ڪنارم نیستے…

[Raheleh]

من هوا را بے نفسهاے "تو" 
حاشا مے ڪنم

تار و پود عشق را 
در "تو" تماشا مے ڪنم

بیقرارے دل من
 خنده ے شیرین "تو"....

بیستون سهل است
 من فرهاد رسوا مے ڪنم

[Raheleh]

‍ زیر امضای تمام شعرهایم
 مینویسم"دل نوشت"
تابدانند عشق را
 باید 
فقط با دل نوشت.....

‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌

[Raheleh]

من بی تو
یک واژه‌ی ساده بیش نیستم
اما کنارت،
همچون یک کتاب عاشقانه 
آرام می شوم
ورق بزن مرا
که سطر به سطرم
پر از دوستت دارم است …

 

[Raheleh]

حتی اگر 
امروز کلمات  را مچاله کنم 
فردا باز تو را خواهم نوشت
 
تو آن پروانه ای
 که روی تمام سطر هایم نشسته ای

کلماتم با تو سپید شده اند
 وبه مرز عشق می رسند

میدانم هرکجای این شعر را بگردم
 کلماتم پراز صدای بالهای توست

که قانون جهانم را بهم میریزد

[Raheleh]

این زمانه با دل عاشق چه بازی میکنند

نیستند لیلا ولیکن صحنه سازی میکنند

عشق هامان ‌کم کمک بوی ‌خیانت میدهد

عاشقان را دعوت عشق مجازی میکنند

[Raheleh]

به سراچه‌ی خیالم
            غم و درد می‌نشانی

دلِ سر سپرده‌ام را
           تو به بند می‌کشانی

منم آن شکسته‌ای که
           به غمت اسیر گشتم
 
به اسیرِ دست بسته
           ز چه زخم می‌رسانی؟

[Raheleh]

من عاشقِ همان 
دوستت دارم هایی هستم 
که نمی گویی! 
که با نگاهت
دلم میلرزد؛ 
که فقط میگویی
مواظب خودت باش.......

[Raheleh]

چه ساده دل به تو بستم ...
و تو چه مهربان مرا پذیرفتی...
مثل اتفاقی که باید می افتاد...
مرا ببخش اگر گاهی پا به پای تمام لحظه های تو نیستم...
مرا ببخش که گاهی در دقایق دلتنگی و تنهایی
شعری برایت نخواندم...
ای بهترین اتفاق غزل های من...!

[Raheleh]

اگر عاشق شدی در اوج دلسردی، هنر کردی
غریبی را مدد کردی به همدردی، هنر کردی

میان جمع بی دردان، اگر با لهجه عرفان
چشاندی درد را بر جان بی دردی، هنر کردی

اگر شفاف و صاف و ساده ماندی مثل آیینه
میان این همه طوفان نامردی، هنر کردی

به زیر بارش باران قحطی در کویرستان
اگر یک شاخه پر بار پروردی، هنر کردی

اگر در ناامیدی ها فقط ای گل به امیدی
دوباره زنده ماندی زندگی کردی، هنر کردی...

[Raheleh]

قصدم نشستن بود،،
اما در کنارت
نه چشم انتظارت
قصدم شکستن بود
امّا در آغوشت
نه زیر پایت
قصدم زندگی بود
امّا با تو
نه با خاطراتت
قصدم پیر شدن بود
امّا به پایت
نه به دستت.....

[Raheleh]

دلمـ تنگ است براے ڪسے ڪہ

نمیشود او راخواست

نمیشود او را داشت 

فقط

میشود سخت براے او دلتنگ شد

 ‌‎‌‌‎

[Raheleh]

می‌نویسم " تو "

سنجاق می‌کنم به رویِ قلبم

و تپیدن؛

آغاز می‌شود.

[Raheleh]

نمی گویم به این "دیوانه"
بازیهام عادت کن
فقــط مثــل گذشتـه
 با دل تنـگم رفاقت کن
گرفتـه جنگل تنهــایی ام
 را درد در آغــوش
بیـا آتـش بـزن، قـلبِ 
مــرا از درد راحت کن...

[Raheleh]

کاش هوس بودی و از 

سرم می افتادی!

عشقی و در جانم نشستی!

باید جان بدهم،

تا تو را از دست بدهم .....!

[Raheleh]

بر دلِ خونِ من دمی، دیده نظر نمی‌کند
بر لبِ خشک من نمی، دیدۀ تر نمی‌کند

سوخت ز عشقش این جگر، نیست مرا ز خود خبر
آهن و آتشم دگر هیچ اثر نمی‌کند...

[Raheleh]

ڪـــاش میشـــــد بعـضـــے
از آدمــهـــــــــا
رو پــــــــس
 انـــداز 
ڪـــــرد
بــــعــضـــےروزهـــا
جـــاے خـــالــیــــشـــون
بـــــدجـــــور اذیـــت میڪــنــہ

[Raheleh]

ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت

پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت

[Raheleh]

نـگـو ڪـه بـه ھـم نـمـیـرسـیــم

ایـنـو مـیـدونـﮯ حــالـم بـده از ایـن سـرنـوشـت

درد مـیـڪشـم دیـگـه تـو دردم نـده

[Raheleh]

دلم برایت تنگ شده،
به من بیاموز که دلتنگ نباشم
به من بیاموز که چگونه ریشه های عشقت را از اعماق بر کنم...

[Raheleh]

نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
 
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گذازه‌ی آتشفشان در فوران
 

[Raheleh]

دست خودم نیست ،"دوستش" دارم 
چه بخواهد، چه نخواهد !
چه خوشش بیاد ،چه خوشش نیاد!
چه مرا دیوانه بخواند 
"عشق" است دیگر،
تمام تلخی هایش را به جان می خری ،تا شاید یک" لبخند" کوچکش نصیبت شود!

[Raheleh]

من از این فاصله ها دلگیرم
از غم دوری تو می میرم
تو ز حال دل من بی خبری
من از این بی خبری دلگیرم

[Raheleh]

هيچ چيز قشنگ تر از اين نيست
يكى را داشته باشى
كه هر روز به او بگويى
با تو حال تمام روزهايم عــشــق است