رفتن به مطلب

آن روزها...


sAmaR!

ارسال های توصیه شده

ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن

 

دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

 

در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

 

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن

 

دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن.

 

فاضل نظری

ویرایش شده توسط sAmaR!
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست   
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

 

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا              
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

 

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را        
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

 

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد            
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

 

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست      
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

 

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری           
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست.

 

فاضل نظری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست.

فاضل نظری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بگذار اگر اینبار سر از خاک برآرم
بر شانه ‌ی تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به ‌هدر رفته ‌ام ای ‌دوست
ناراضی‌ ام، امّا گله‌ ای از تو ندارم

در سینه‌ ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس‌ های خودم را بشمارم

از غربت ام آنقدر بگویم که پس‌ از تو
حتّی ننشسته ‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان، حوصله کن می رسد آن‌ روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت
یک‌ بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی ‌اش را بفشارم...

فاضل نظری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مرگ در قاموس ما از بی‌وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به‌دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش‌اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می‌گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من
آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است …

 

فاضل نظری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...