sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 تنها بودن قدرت می خواهد و من قدرتمندم، این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت: تنهایت نمیگذارم… ...... دوست داشتن به حرف نیست….!! به وقتیه که برات میذاره، به ارزشیه که برات قائل میشه، به دلگرمیه که بهت میده، اما وقتی طرفت همش نیست!! وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی.. این دوست داشتن نیست!! “دوست داشتن”این نیست که جاخالی هاشون رو باتو پر کنند! اینه که بخاطرتو…” جاخالی کنند”.!!! 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . - اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . - بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی . صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند . اسم این دست خداست . او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد . صفت دوم : گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود . پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی . صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم . بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است. صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است . پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است . صفت پنجم : همیشه اثری از خود به جا می گذارد . بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی . 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 در روزگار قدیم ، پادشاهی سنگ بزرگی را در یک جاده ی اصلی قرار داد . سپس در گوشه ای قایم شد تا ببیند چه کسی آن را از مسیر برمیدارد . برخی از بزرگان ثروتنمد با کالسکه های خود به کنار سنگ رسیدند ، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند . بسیاری از آنها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند . هیچ یک از آنان کاری به سنگ نداشتند . یک مرد روستایی با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید . بارش را زمین گذاشت و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد . او بعد از زور زدن ها و عرق ریختن های زیاد بالاخره موفق شد . هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آنها را به دوش بگیرد و به راهش دامه دهد ، متوجه شد کیسه ای زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است . کیسه را باز کرد پر از سکه های طلا بود . و یادداشتی از جانب شاه که این سکه ها مال کسی است که سنگ را از جاده کنار بزند . آن مرد روستایی چیزی را می دانست که بسیاری از ما نمی دانیم .!! هر مانعی ، فرصتی است تا وضعیتمان را بهبود بخشیم 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 ﺣﮑﺎﻳﺖِ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ، ﺣﮑﺎﻳﺖِ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺳﺖ. ﻣﺜِﻞ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻧﻘﺮﻩ ﮐﺎﺭ.. ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺳﺘﺎﺩِ ﻧﻘﺮﻩ ﮐﺎﺭ، ﻧﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﺻﻴﻘﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ،ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺗﺶ ﻧﮕﻪ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻧﻘﺮﻩ ﺑﺮﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ، ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻧﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻧﮕﻪ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻘﺮﻩ ﯼ ﺻﻴﻘﻞ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﺒﻴﻨﺪ! ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞِ ﺧﺪﺍﺍﺍﺍ… ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺻﻴﻘﻞ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﻴﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶِ ﺳﺨﺘﻰ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﮑﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺮﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ… ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﮑﺲِ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ. 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 تا حالا دندون پزشکی رفتید...؟ اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون ، بعد اون مته رو میگیره دستش... بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه .. چرا نمیزنین تو گوشش ؟ چرا داد و هوار نمی کنید ؟ این همه درد رو تحمل کردید ، این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ... خب اعتراض کنید بهش ! چرا اعتراض نمی کنید ؟ تازه میخوایم بیایم بیرون میگیم : آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش ؟! نمی خوای خدا رو اندازه " دندانپزشک " قبول داشته باشی..؟؟ به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه ، میدونیم یه حکمتی داره ، خب خدا هم حکیمه، اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم. یعنی کارهای او از روی حکمت است. وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد ، ازش تشکر کنیم ، بگیم نوبت بعدی کی هستش ؟ رنج بعدی ؟ مدرک خدا رو قبول نداری... ؟! اون خیــلی وقته خداست... 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 گاهـی آدَم مـیمانـَد بِین بودَن یا نَبودنــــ ...! به رَفتَنــــ که فـــِکـر مـی کُنــی ، اِتـفـاقـی مـی اُفتَد کـه مُنصَـرف می شَوی … مـیـخـواهـی بـِـمانی ، رَفتاری می بـینــی کـه اِنـــگار بــــایــــــد بـِــرَوی! این بِلاتَکلیفی خودَش کُلـی جَهنــــَــــم اَسـتــــ ... !!! 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 سـפֿـت تریـטּ בو رآهـﮯ בو رآهـﮯ بیـטּ فـرآموش ڪَرבטּ و انتظـآر است گـآهـﮯ ڪآمـل فـرآمـوش مـﮯڪُنـﮯ و بعـב مـﮯبینـﮯ ڪـﮧ بـآیـב مـنتظـِر مـﮯمـآنـבﮮ و گـآهـﮯ آنقـَבر مـنتظـِر مـﮯمـآنـﮯ ڪـﮧ مـﮯفهمـﮯ زوבتـر از ایـטּها بایـב فـراموش مـﮯڪرבﮮ 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 یـــآدَت بـآشَـــد ... دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت... سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ ... فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ ... شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش ...!! دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت... مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے... دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !! مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود... صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت ... 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 سخاوت سرمایه ای است اختیاری که هرکسی می تواند آن را داشته باشد... آنکه از داشته اندک خود می بخشد، حقیقتا گشاده دست است ... تنگ دست کسی است که دستش پر است ولی مشتش را نمی گشاید تا ببخشد. 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 غنچه ای خندید!!! ولی باغ به این خنده گریست... غنچه آن روز ندانست که آن گریه ز چیست! باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل ... گریه ی باغ فزون تر شد و چون ابر گریست... باغبان آمد و گل ها را چید! رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود. می رود عمر ولی "خنده به لب" باید زیست . . . 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 ۱- اگر در اولین قدم موفق میشدیم، سعی و عمل معنایی نداشت. (مترلینگ) 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلكه دیر یا زود برد با آن كسی است كه بردن را باور دارد . 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 نصیحت مولانا: گشاده دست باش، جاري باش و كمك كن .... چون رود باشفقت و مهربان باش .... چون خورشيد اگر كسي اشتباه كرد آن را بپوشان .... چون شب وقتي عصباني شدي خاموش باش ... چون مرگ متواضع باش و كِبر نداشته باش ... چون خاك بخشش و عفو داشته باش .... چون دريا اگر ميخواهي ديگران خوب باشند، خودت خوب باش .... مانند آيينه 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ شیخ بهایی 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری، مردی... (رودکی) 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد ، و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست که شیر باشی یا آهو ، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش. نلسون ماندلا 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد … فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند… فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست … فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند … فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد … فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند … فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند … فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند … فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود … فقر ، همه جا سر میکشد … فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست … فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است … 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دوانتهای چوبی می بست…چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : ” از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای…فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. ” مرد خندید و گفت: ” وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. ” موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده…سمت خودش… گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: ” می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ “ 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
mahi.goli ارسال شده در 3 مهر، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 بعضی از آدما یه کارایی میکنن که تو نه ازشون ناراحت میشی نه عصبانی میشی نه متنفر! فقط به یه نقطه خیره میشی با خودت میگی:"واقعا نمیفهمه؟” [سروش کلهر] 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 باد می وزد … میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی تصمیم با تو است . . . 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته . . . 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 3 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، 2020 (ویرایش شده) زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد. پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود! قدر کسایی که به زندگیتون معنا میدنو بدونید تا دیر نشده... ویرایش شده 3 مهر، 2020 توسط sAmaR! 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 4 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، 2020 غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که کم کم احساس میکنی چهرش داره از یادت میره.....! 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 4 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، 2020 میدانید ... !؟ حالا که فکر مے کنم می فهمم ... بعضے ها ... همان بـــــعـــــــــضے هــ ـــ ـــا بمانند خیلـــــــــــــی بهتر است ... 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 4 مهر، 2020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، 2020 امروز خاطراتت را سوزاندم اما! بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد؛ اتفاق تازه ای نیست!! دوباره “دل تنگت” شدم… 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .