رفتن به مطلب

زندگی خاطره آمدن و رفتن ماست...


sAmaR!

ارسال های توصیه شده

ما راه رفتن را با زمین خوردن می آموزیم، اگر هرگز زمین نخوریم هیچوقت قادر به راه رفتن نخواهیم بود. “رابرت کیوساکی”

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • پاسخ 350
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سختی‌ها برای این نیستند که شما را متوقف کنند و درهم بشکنند، سختی‌ها وجود دارند تا شما را آماده کنند و رشد و پیشرفت دهند. “جول اوستین”

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سختی‌ها برای این نیستند که شما را متوقف کنند و درهم بشکنند، سختی‌ها وجود دارند تا شما را آماده کنند و رشد و پیشرفت دهند. “جول اوستین”

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

“3 چیز در زندگی که دیگر نمی توانید بدستش آورید :
کلمات، بعد از گفته شدن. لحظه ها، بعد از ازدست دادن. زمان ,بعد از سپری شدن. لطفا هشیار باشید.”
__نلسون ماندلا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

“3 چیز در زندگی که دیگر نمی توانید بدستش آورید :
کلمات، بعد از گفته شدن. لحظه ها، بعد از ازدست دادن. زمان ,بعد از سپری شدن. لطفا هشیار باشید.”
__نلسون ماندلا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

امروز داشتم به این فکر می کردم که فقط هم اینطوری نیست که ما از دست داده باشیم .

دلم سوخت برای آنها که ما را از دست داده اند .

نه که ماه باشیم و بی عیب ، نه .

فقط ما انگار کسانی را ازدست داده ایم که مطمئن نبوده ایم دوستمان دارند ، و آنها کسانی را که مطمئن بوده اند دوستشان دارند .

و به نظر می رسد آنها بازنده بزرگتری هستند ...

 

#مخاطب_خاص_دارد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
يادت می‌آيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

 

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

 

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

 

ای داد ، کس به داغ دل باغ دل نداد

ای وای ، های های عزا در گلو شکست

 

آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

 

"بادا" مباد گشت و "مبادا" به باد رفت

"آیا" ز یاد رفت و"چرا" در گلو شکست

 

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

 

تا آمدم با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست

 

"زنده یاد قیصرامین پور"

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم، آدم وقتی شب‌هایی رو که غم مثل یه درد عمیق ریشه می‌کنه و چنگ می‌زنه رو شونه‌ها و کتفش. و بغض باعث زیاد و سنگین‌تر شدن اون درد می‌شه رو رد می‌کنه و به هیچ‌کس پناه نمی‌بره، نمی‌خواد یا نمی‌تونه پناه ببره. با اینکه خیلی اذیت می‌شه، با اینکه خیلی بهش سخت می‌گذره، با اینکه صبح‌ش ممکنه با یه سر درد بد و چشم‌های پف کرده بیدار بشه، ولی می‌فهمه هنوزم می‌تونه از خیلی شب‌ها _تنهایی_ زنده بیرون بیاد. می‌فهمه اون شاید خیلی شب‌ها درد بعضی‌ها رو به جون خریده باشه؛ ولی ممکنه همون بعضی‌ها تو شب‌های پر درد اون نباشن و یا نخوان که باشن. می‌فهمه ته ته ته تمام داشتن‌ها، باید فقط خودشو سفت بچسبه. که این خود، از اولش بوده، تا آخرشم هست. حتی همون موقعی که روی یه عالم خاک سرد خوابیدی و، همه می‌رن، حتی اگه با چشم گریون، ولی می‌رن.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...

بابا داشت روزنامه میخوند

بچه گفت: بابا بیا بازی!

بابا که حوصله بازی نداشت

ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود

رو تیکه تیکه کرد و گفت :

فرض کن این  پازله…! درستش کن!

 چند دقیقه بعد بچه درستش کرد

بابا، باتعجب پرسید:

توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!

 بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو  درست کردم …

دنیا خودش درست شد

آدمای دنیا که درست بشن…

 دنیا هم درست میشه   …

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

او امنیتی است که در پول در جست و جویش هستید.

او همان احساس خوشی است که است که در الکل در جست و جویش هستید .

او همان تندرستی است که در پزشکان در جست و جویش هستید.

او ترانه ای است که در موسیقی در جست و جویش هستید.

او همان دست افشانی است که در صحنه ها در جست و جویش هستید.

او همان زیبایی است که در سفر در جست و جویش هستید.

او حکمتی است که در کتاب ها در جست و جویش هستید.

او آرامشی است که در نگرانی در جست و جویش هستید.

او پروردگار است، همان که در جست و جویش هستید.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هر چقدر کمتر جواب انسان‌های منفی را بدهید،

از زندگی با آرامش بیشتری برخوردار خواهید بود.

این مردم اگر پیامبر هم بودن، هزار ایراد به کار خدا می‌گرفتند!

شما که جای خود دارید. 

پس به خاطر انسان‌های منفی زندگی‌ات را تباه نکن.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • SARDAR موضوع را مهم کرد

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...