Best_Boy.0111

با سلام و وقت بخیر بنده با این اسکین مخالفم و قبولش ندارم

با سلام خدمت دوستان عزیزه میهنی بنده بدین وسیله خداحافظی خود را از چتروم و جامعه مجازی اعلام میکنم و اعلام میدارم زینپس فعالیتی در جامعه مجازی نخواهم داشت. خوبی که نداشتم امیدوارم بدی های بنده رو به بزرگواریتون ببخشید ... امیدوارم در آینده بازم در کنارتون بتونم لحظات خوبی رو رقم بزنم خدا نگهدار ...

چو غنچه گر فروبستگیست کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می باش

بهار عمر خواه ای دل و گرنه این چمن هر سال چو نسرین صد گل ارد بار و چون بلبل هزار ارد

آن که زر می شود از پرتو آن قلب سیاه کیمیایست که در صحبت درویشان است

نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار خود پسندی جان من برهان نادانی بود

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قران کردم

مكن ز غصه شكایت كه در طریق طلب به راحتی نرسید آنكه زحمتی نكشید

عبادت میکنی بگذر زعادت نگردد جمع عادت با عبادت

حالت سوخته را سوخته دل داند و بس شمع دانست كه جان دادن پروانه ز چيست

تیغ تیزی گر به دستت داد چرخ روزگار هرچه میخواهی ببر اما مبر نان کسی

جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست

اگر هزار بار پیاده طواف کعبه کنی قبول حق نشود گر دلی بیازاری

از ســــوز مـحـبـت چـه خبـر اهــل هوس را این آتش عشق است نسوزد همه کس را

ز یاران كینه هرگز در دل یاران نمی ماند. به روی آب جای قطره ی باران نمی ماند.

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم

سلام! فکر کنم اکثرا این بازیو بلدن من دو کلمه میگم نفر بعدی میگه کدومو ترجیح میده نفر بعد دو کلمه واسه نفر بعدی بذاره برای شروع آبگوشت یا کله پاچه ؟

وقتی کسی رو دوس داری ، حاضری جون فداش کنی حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی خیلی چیزا رو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

قاصدک هان، چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما،‌ اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند اخوان ثالث

روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی تو چه شوخی که دل از مردم بی‌دیده ربایی تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی شوریده شیرازی

جوونی هم بهاری بود و بگذشت به ما یک اعتباری بود و بگذشت میون ما و تو یک الفتی بود که آن هم نوبهاری بود و بگذشت باباطاهر

یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود نور چون چشم ز پیشانی من می‌بارید تا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود دل یوسف هوس حلقه زنجیر تو داشت صائب آن روز که در سلسله موی تو بود صائب تبریزی

چه می‌شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می‌کردم نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم اگر می‌شد همه محراب را میخانه می‌کردم علیرضا قزوه

حمامی را بگو گرت هست صواب امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب تا من به سحرگهان بیایم به شتاب از دل کنمش آتش وز دیده پر آب مهستی گنجوی

گر من به وفای عشق آن حور نسب در دام دگر بتان نیفتم چه عجب حاشا که چو گنجشک بوم دانه طلب کان ماه مرا همای داده است لقب خاقانی