رفتن به مطلب

*Niloof@r*

کاربر فعال
  • تعداد ارسال ها

    453
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    40

*Niloof@r* آخرین بار در روز بهمن 29 2020 برنده شده

*Niloof@r* یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است !

درباره *Niloof@r*

آخرین بازدید کنندگان نمایه

7220 بازدید کننده نمایه

دستاورد های *Niloof@r*

Newbie

Newbie (1/14)

  • Very Popular نادر

نشان‌های اخیر

2.7k

اعتبار در سایت

  1. *Niloof@r*

    کوچه شهر دلم _ فریدون فروغی

    آهنگ کوروش یغمایی و فریدون فروغی بنام کوچه ی شهر دلم متن آهنگ کوچه ی شهر دلم از کوروش یغمایی و فریدون فروغی کوچه شهر دلم از صدای پای تو خالیه نقش صد خاطره از روزای دور عابر این کوچه خیالیه به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمیاد توی حجله چشام عروسه خواب نمیاد کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه غم تنهایی داره کوچه دل بدون تو همه شعر دفترمن مال تو برای تو بوی دستای تو داره غربت دستای من یاد قصه های تو داره مونس لحظه های من به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمیاد توی حجله چشام عروسه خواب نمیاد کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه ترانه آهنگ کوچه ی شهر دلم از کوروش یغمایی و فریدون فروغی همه شعر دفترمن مال تو برای تو بوی دستای تو داره غربت دستای من یاد قصه های تو داره مونس لحظه های من به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمیاد توی حجله چشام عروسه خواب نمیاد کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه لینک دانلود آهنگ در زیر https://uupload.ir/view/b4tt_kourosh_yaghmaei_and_a0fereidoon_foroughi_koocheye_shahre_delam_320_.mp3/
  2. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    گفتی : سالهای سرسبزی ِ صنوبر را، فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن! من سکوت کردم! گفتی : یک پلک نزده، پرنده ی پندارم از بام ِ خیال تو خواهد پرید! من سکوت کردم! گفتی : هیچ ستاره ای، دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بی سرانجامم نخواهد شد! من سکوت کردم! گفتی: دوری ِ دستها و همکناری ِ دلها، تنها راه ِ رها شدن است! من سکوت کردم! گفتی : قول می دهم هر از گاهی، چراغ ِ یاد ِ تو را در کوچه ی بی چنار و چلچله روشن کنم! من سکوت کردم! سکوت کردم ، اما دیگر نگو که هق هق ِ ناغافلم را از آن سوی صراحت ِ سیم و ستاره نشنیدی! یغما گلرویی
  3. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    انگار یک حس ِ لعنتی ... یک نیروی ِ لعنتی در ذات ِ تنهائی وجود دارد که آدم را مسحور می کند ... ، گوش به فرمان و دست به سینه ... ، در مقابل ِ خوب شدن ... در مقابل ِ زندگی مقاومت می کنی ... ، بد می مانی ... ، بد می مانی ... فرشید فرهادی
  4. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    من شب ها خیالبافی می کنم روزها ، روزگار رج به رجش را می شکافد... فرشید فرهادی
  5. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    تو سكوت ِ لابه‌لاي ِ حرف‌هاي ِ مني از حرف‌هايم آنچه نمي‌گويم تويي! علیرضا روشن
  6. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    تو که راهی شدی نمی دانی، معنی بی قرار یعنی چه.. مثل یک ماهواره ی تنها ، گـــم شدن در مدار یعنی چه.. حمله ی لشکر غزل دیدی؟ امشب از حس شعر لبریزم غرق آرامشی نمی فهمــی، لحظه ی انفجار یعنی چه.. می روی سمت یک فراموشی.. چمدانی گرفته ای در دست.. شاعـــری بی قــــرار می فهمد ، سوت تلــخ ِ قطار یعنی چه.. با صدای رسا که می خندی، بنده مسئول خنده ها هستم بی خیالـــی تو و نمی فهمــی ، شانه ی زیر بار یعنی چه.. دل من را زدی بـــه دریاهــا ، دل دریـــا ندیده ی ترســـو چشم دریایی ات به من فهماند، آبی بی گدار یعنی چه.. مدتـــی می شود پـــر از دردم، مثل یک سال پیش حال خودت تو خودت هم که خوب می دانی، قرص..روزی سه بار یعنی چه.. آه!با میله های مواجی، چشم های تو در محاصره است مژه هایت به من نشان دادند، آسمان در حصار یعنی چه.. محمد شریف
  7. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    آن که نصیحتت می کند و می گوید سرت را یک جوری گرم کن ، آتش دلت را ندیده ! فرشید فرهادی
  8. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    امید جسارت ِ در آغوش‌کشیدن زندگی را به آدم نمی‌دهد . فقط شجاعت ِ در آغوش‌کشیدن مرگ را از آدم می‌گیرد ... فرشید فرهادی
  9. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    پلنگ به ماه گفت: - من تو را دوست می‌دارم! ماه چیزی نگفت، زیرا ماه بود و ماه، هرگز حرف نمی‌زند. پلنگ این را فهمید که ماه سخن نمی‌گوید و هرگز سخن نخواهد گفت. پس گفت: - تو می‌توانی حرف نزنی اما من دوستت می‌دارم و از جانب تو با خویشتن سخن‌ها خواهم گفت. ماه همچنان ماه بود و ساکت بود. فقط می‌تابید. پلنگ که فکر می‌کرد ماه را دوست می‌دارد هر شب سر صخره می‌ایستاد و می‌گفت: - اینقدر نگاهت می‌کنم تا مانند تو شوم! اینجا بود که گلی کوچک که بر صخره روییده بود به حرف آمد و خطاب به پلنگ گفت: - تو می‌خواهی مانند او شوی تا در آسمان دو ماه باشد؟ خودت را می‌خواهی یا ماه را؟ پلنگ گفت: - ماه را برای خودم می‌خواهم. گل گفت: - اما ماه را باید برای خود ماه خواست! پلنگ گفت: - تو مغلطه می‌کنی ای گل. من دوستدار ماه هستم! گل گفت: - و تو فکر می‌کنی دوستدار ماه هستی، اما خودت را دوست می‌داری! پلنگ گفت: - از دل پلنگ، پلنگ خبر دارد! گل گفت: - در دل تو پلنگ است نه ماه. ماه، در دلِ خالی از پلنگ مقیم می‌شود! پلنگ به گل نیشخند زد. علیرضا روشن
  10. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    شبانه روز هم که برف ببارد رو سیاهی این روزگار پیر ، سپید نمی شود رختهای خیس غصه هایم را ، در اتاق نمور و تار گرفته ی بغضهای فروخورده ام خشک می کنم مبادا در بوران تنهایی قندیل ببندد !
  11. *Niloof@r*

    قهوه تلخ...

    حسین می گويد : وقتی بچه بودم کنار پدرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم. مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛ می‌گفت «می‌خرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو می‌کردم بروم بزرگترین شهربازیِ دنیا می‌گفت «می‌برمت به شرط اینکه بخوابی.» یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟» گفت «می‌رسی به شرط اینکه بخوابی.» هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. آنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.... دیشب پدرم رادر خواب دیدم پرسید: «هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟» گفتم «شب‌ها نمی‌خوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت : سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی... حسین پناهی خداوند همه ی پدرهای خوب را حفظ کنه وروح تمام پدرانی که در قید حیات نیستند شاد
  12. *Niloof@r*

    زائر _ زنده یاد رامش

    متن آهنگ زائر از رامش درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گمشده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل همه در ها من ریشه این خاکم تو لحظه چیدن ها بوئیدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله ییوستن دریا ها من لحظه دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهم تو اوج رسیدن ها لینک دانلود آهنگ در زیر دانلود  اهنگ
  13. دستمال کاغذی به اشک گفت: قطره قطره ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می کنی؟ عاشقم با من ازدواج می کنی؟ اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی توی ازدواج ما تو مچاله می شوی چرک می شوی و تکه ای زباله می شوی پس برو و بی خیال باش عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه اش نشست گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد در تن سفید و نازکش دوید خون درد آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد مثل تکه ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد چرک و زشت مثل این و آن نشد رفت اگر چه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت چونکه درمیان قلب خود دانه های اشک کاشت. عرفان نظر آهاری
  14. تو مي­خواستي من مثل تو باشم من مي­خواستم تو مثل من باشي و هميشه تنها بوديم … قدسی قاضی پور
  15. رنج قفس به جای خود اما عقاب را پرواز زاغ بی سر و پا پیر می کند !
×
×
  • اضافه کردن...